دلم تنگ شد برای ...برای پیرمرد دل جوان میدان آمستردام ...با دانه های در دستشو ریش های ژولیده اشبا نگاه عجیبش از پشت ضخیم ترین عینکدلم برایش تنگ شد آن زمان که با افتخار میگفت من از آبادانممن در دلم میگفتم چه خوب که نماندی و نبودی و درد بی امان مردمانت ندیدیو او بی شک میگفت: اینجا هم برای ما خانه نشد!!! نوشته شده در یکشنبه ۱۴۰۳/۰۱/۱۹ساعت توسط مهتاب صورتی| بخوانید, ...ادامه مطلب