دیگر از پنجره سرک نمیکشم که ببینم سر زندگی بهار را
سی سالگی که رد می شود
دیگر میبرم میرهم میترسم از مردم
سی سالگی که رد می شود
دیگر میبینم ساعت شنی عمر
که با چه شتابی شن می پاشد بر شن
سی سالگی که رد می شود
تنهایی می شود عادت هر روز
هز لجظه
سی سالگی که رد می شود
می شوم یک نقاب بر چهزه
با چند تار موی سپید
با چند چروک دور لب
با چند ارزوی بر باد رفته
مهتاب شب های بی ماه...برچسب : نویسنده : 9mahtabeshabhayebimahf بازدید : 174