زیباترین بهار را تجربه میکنم
دلم رهایی میخواهد
دلم شادی میخواهد
و دلم .... و دلم .... و دلم ....
و این شبها شبیه شبهای دیگر نیست
من هستم و یک دنیا احساس
و یک دنیا حسرت
دلم برای لبخند هایش تنگ شده است و دیگری لبخند میزند
دلم برای بوسه هایش تنگ شده است و دیگری بوسه میفرستد
دنیا جای عجیبی است
کاش در زمان درست در مکان درست باشم و باشیم
گویی سالهاست که به این خیابان و شهر و این خانه عادت دارم
انگار نور این چراغ را سالهاست که میشناسم
انگار صدای ماشین ها برایم آشناست و صدای بوق کشتی های نزدیک
و ساحل گرم نرگس زده
انگار تک تک آدمها را میشناسم
من به این شهر به این آدمها خو کرده ام
اما تشنه ام
تشنه محبتم و فریب میخورم
نوشته شده در سه شنبه ۱۴۰۲/۱۲/۲۹ساعت توسط مهتاب صورتی|
مهتاب شب های بی ماه...برچسب : نویسنده : 9mahtabeshabhayebimahf بازدید : 67